تأثیر شفافیت در رشد جامعه
میگویند: دانشجویی سر کلاس جامعهشناسی از استاد پرسید چرا در برخی جوامع، مدیران هرچقدر هم اشتباه کنند، باز استعفا نمیدهند ولی در برخی دیگر، اشتباه مدیران آنها را تا مرز خودکشی میبرد؟
استاد از دانشجو پرسید: اگر یک معلم در کلاس باد گلو بزند، آیا میتواند به تدریس در آن کلاس ادامه دهد؟! دانشجو در جواب گفت قطعاً نه و حتی شاید کلاً در آن مدرسه دیگر نتواند تدریس کند. استاد دوباره پرسید که اگر معلم در کلاسی که همه کر و لال هستند این کار رو بکند چطور؟ دانشجو مکثی کرد و گفت احتمالاً مشکلی پیش نمیآید.
در ذکر فوائد و اثرات شفافیت در اداره جامعه موارد متعددی مطرح میشود؛ افزایش اعتماد عمومی بدنه مردم به حاکمیت، فعالکردن ظرفیت چند ده میلیونی برای نظارت و پیشگیری از فساد، استفاده از توان متخصصان و بهرهگیری از خِرد جمعی برای کشف راهحلهای بدیع و نوآورانه و خیلی مزایای دیگر که ضرورت تحقق شفافیت را بیش از پیش به اثبات میرساند. اما من میخواهم حقیقتی دیگر را در مورد شفافیت بیان کنم؛ حقیقتی از جنس مشارکت دادن مردم در اداره کشور، دور کردن مردم از محیط کر و لالی اجتماعی و در نتیجه تکامل و رشد تک تک افراد جامعه.
همه میدانیم که در تربیت فرزند یکی از ضروریترین مطالب، سپردن کار به فرزند، مشارکت دادن آن در تصمیمگیری و اجازه خطا و اشتباه کردن به اوست که اگر نباشد، فرزند رشدی که باید داشته باشد را قطعاً نخواهد داشت. دقیقاً همین مطلب برای جامعه هم صادق است؛ جامعهای که مردمش در اداره امور مشارکت نداشته باشند، همیشه حداکثر تا یک سقف مشخص رشد خواهد داشت. شرکت کردن مردم در انتخاباتها، در رشد مسئولیتپذیری مردم مؤثر است اما خیلی از موضوعات دیگر وجود دارد که تا زمانی که مشارکت مردم در اداره امور افزایش پیدا نکند، رشد مردم را به همراه نخواهد داشت. و حالا سؤال این است که جایگاه شفافیت در این پازل چیست؟ شفافیت و دادهی باز به منزله زمین بازی مشارکت مردم هستند. تا زمانی که شفافیت وجود نداشته باشد، انتظار مشارکت از مردم هم کاملاً بیمعنا و با فاصله از واقعیت است. تا زمانی که مردم کر و لال باشند، قطعاً نمیتوانند در نظارت، در ایدهپردازی و ابداع برای حل مسائل و مشکلات و خیلی موضوعات دیگر جامعه کمک کنند. جامعه ما به سمتی رفته است که مردم رشد و پیشرفت و حل مسائل جامعه را وظیفه خود نمیدانند و فقط از دولت و دستگاهها میخواهند. چرا؟ چون خودمان با مردم این کار را کردیم. چون آنها را از فضای مشارکت در حل مشکلات دور کردیم. با آنها مثل غریبه رفتار کردیم و باید انتظار همچین اثراتی را هم میداشتیم.